-نویسنده : شهاب الدین حاجی علی
-دانش پژوه رشته تاریخ اهل بیت (ع)
-گروه : تاریخ
-منتشر شده : جمهوری
-سال انتشار : 1401
-مقدمه مترجم
کتاب سکوت تحسین برانگیز نوشته ی عبدالرزاق گورنه را شاید بتوانم فریادهای خاموش مردی مستأصل علیه بی عدالتی بنامم کسی که در خلال روایت زندگی خویش به هر بهانه ای از استعمار استبداد ،اختناق ،خودکامگی بی کفایتی حاکمان، تعصب، فساد و تبعیض می.گوید از کسانی که سکوت را تحسین میکنند و هر ندای مخالفی را خاموش میسازند و از کسانی که با نابود کردن دیگران و چپاول آنها برای خود زندگی های پر زرق و برق و مرفه ساخته اند راوی داستان فردی است آفریقایی که در زنگبار در دوران استعمار انگلیسیها متولد شده استعمار و تبعیض را به چشم دیده و بعد از قیام و استقلال کشورش و بیرون راندن انگلیسیها به جای بهتر شدن شرایط شاهد خشونت و افراط و سرکوب توسط حزب حاکم بوده است. حزبی که حضور هیچ مخالف و رقیبی را برنمی تابد او در چنین شرایطی به صورت غیر قانونی از کشورش فرار و به انگلیس مهاجرت میکند و چون در صورت ،بازگشت زندان در انتظارش خواهد بود، به مدت بیست سال در آنجا زندگی میکند عاشق و پس از آن ناخواسته صاحب فرزند می شود. بیست سالی که تماماً با سکوت همراه است، سکوت در برابر کسانی که او را غریبه و بیگانه و انگل میدانند سکوت در برابر چیزی که آن را خود مهم پنداری مردمان جهان اول مینامد سکوت نسبت به بیزاری ای که از شغل خود دارد و البته سکوت در برابر خانواده اش در زنگبار و پنهان داشتن چگونگی زندگی ای که در انگلیس دارد. پس از بیست سال وقتی که عفو عمومی اعلام میشود و او میتواند به کشورش بازگردد، مشاهده میکند که چگونه در این سالهای پس از استقلال همه چیز به تباهی کشیده شده است. هنگامی که با چند تن از مدیران کشورش که شعارهای پیشرفت و اصلاح جامعه سر میدهند ملاقات میکند در می یابد که انبارهای غذا قرار است باز هم خالی باقی بمانند و مدارس همچنان بدون کتاب و محیط جامعه همچنان پر از بی رحمی و وعده های دو پهلو خواهد بود و هنوز عدالت صرفاً کلمه ای است که توسط الاغ هایی که بر ما حکومت میکنند مورد خیانت قرار خواهد گرفت. در گفت و گوهایی که با مادرش دارد مادر پرده از سکوت دراز مدت خود بر می دارد، او کشف میکند پدرش نیز حرفهای بسیاری را در دل خود حبس و تمام عمر سکوت اختیار کرده بوده است و البته او نیز ناچار میشود سکوت بیست ساله اش را در برابر خانواده اش بشکند و از زندگی خود در انگلیس برای آنها بگوید و این خود سرآغاز حوادثی تازه است. هنگامی که به انگلیس باز میگردد زندگی سابق خود را متلاشی شده می یابد و از سکوت در از مدت زنی که در تمام این سالها در کنار او زندگی می کرده آگاه می شود. در نهایت پس از کشمکشهای بسیار تصمیم میگیرد شجاعت به خرج دهد و کنترل زندگی خود را به دست گیرد اما می ترسد که این سکوت شکننده را بر هم بزند.